یا محمد
|خانه
  • « شعری درمورد شهیدان
  • شعر از خود هدیه به امام حسین »
چادرم شهید شد
نوشته شده توسط زهرا اوژند در 27 آذر 1396 in بدون موضوع

حال یکی از مجروحا خیلی بد بود،رگ هایش پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.

دکتر او را دید به من گفت بیاورمش اتاق عمل.

“من آن زمان چادر به سر داشتم.”

دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم،

مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده گفت:

((من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری.ما برای این چادر داریم می رویم))

چادرم در مشتش بود که شهید شد…

….

شهید مهربان… شهید غیور…

کجایی ببینی که عده ای این روزها آرمان هایت را مصادره کردند…

ادعای دوست داشتنت را دارند اما حاضر نیستند راهت را ادامه دهند… حتی حاضر نیستند . اقرار کنند که تو بزرگ تر از آن بودی که برای یک مشت خاک بروی …

آدم های کوچک تاب روح بلند تو را ندارند … اما به برکت خون شما همچنان زیر سایه ی حضرت زهراییم…

 

شکر خدا که سایه ی تو بر سر من است

چادر حجاب نیست فقط، یادگار توست


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آخرین مطالب
  • دل نوشته کوتاه در مورد امام رضا
  • شعر کوتاه در مورد امام زمان
  • دل نوشته از شهید
  • جایگاه استخاره در اسلام
  • حجاب
  • چگونه زتدگی شادی داشته باشیم
  • سخنان رهبر درمورد جنگ نرم
  • حدیثی از امام حسین
  • چهل حدیث درمورد افراد دروغگو
  • اهمیت نماز شب
آخرین نظرات
  • دهسنگی  
    • می نویسم به یاد شهید آوینی
    در دو برگ رهایی
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
یا محمد
جستجو
موضوعات
  • همه
  • بدون موضوع
فیدهای XML
  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان