شعر کبوتر امام رضا
نوشته شده توسط زهرا اوژند در 27 آذر 1396 in بدون موضوع
زائری بارانی ام ، آقا به دادم می رسی؟/بی پناهم خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی؟
گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام/ضامن چشمان آهوها ، به دادم می رسی؟
از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند /گنبد و گلدسته هایت را ، به دادم می رسی؟
ماهی افتاده بر خاکم لبالب تشنگی /پهنه آبی ترین دریا ، به دادم می رسی؟
ماه نورانی شب های سیاه عمر من/ماه من ، ای ماه من ، آیا به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام/هشتمین دردانه زهرا ، به دادم می رسی؟
باز هم مشهد ، مسافرها ، هیاهوی حرم/یک نفر فریاد زد : آقا به دادم می رسی؟
فرم در حال بارگذاری ...